دیکشنری
داستان آبیدیک
off load
ɔf lod
فارسی
1
عمومی
::
بار خالیكردن، تهیكردن، خالی كردن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OFF CYCLE
OFF DUTY
OFF FLAVOUR
OFF GAME
OFF GOES
OFF GUARD
OFF HAND
OFF HOOK
OFF KEY
OFF KILTER
OFF LABEL
Off LABEL USE
OFF LIKE A SHOT
OFF LIMITS
OFF LINE
OFF LOAD
OFF NUT
OFF OF
OFF ON
OFF ON A SIDETRACK
OFF ON THE RIGHT FOOT
OFF ON THE WRONG FOOT
OFF ONE'S BACK
OFF ONE'S CHUMP
OFF ONE'S FEED
OFF ONE'S FEET
OFF ONES GUARD
OFF ONE'S GUARD
OFF ONE'S HANDS
OFF ONES HE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید